گل وحشی

گل سرخ نگاهی به گل وحشی که در سراشیبی دره روییده بود انداخت و گفت :ای بیچاره دلم برایت میسوزد همیشه در وحشت از ریشه در آمدنی و هنگام غروب آفتاب اول از تو رو برمیگرداند. اما من آسوده خاطر روی زمین نشسته ام. فردا صبح طوفانی همه چیز را از ریشه کنده بود به غیر از گلهای وحشی که در سراشیبی دره ریشه دوانده بودند.