قسمت بیست و نهم سریال جواهری در قصر! (همین هفته)

و سرانجام یانگوم را برای خدمت در اختیار پزشک جزیره جیجو قرار می دهند
 
یانگوم که به خاطر حقه اولیه یانگ داک از دست او حسابی عصبانی است سعی می کند از او سرپیچی کند...
افسر مین هم برای اطمینان از اینکه یانگوم در جای خوبی مستقر شده و مشکلی ندارد به او سر می زند و به او اطلاع می دهد که پستش را به خاطر او ترک کرده و اکنون افسر دریایی جزیره است.
 

یانگوم از بدو ورود به داروخانه و درمانگاه متوجه حرکات مشکوکی از جانب پزشک جزیره می شود زیرا او از برخی از بیماران پول های زیادی می گرفت و داروهای به ظاهر تقلبی به آن ها می داد و این کار او یانگوم را حسابی ناراحت و عصبانی می کند و تصمیم می گیرد به مخالفت با پزشک بپردازد ...
پزشک با کمال تعجب متوجه حس چشایی بی نظیر یانگوم می شود زیرا او فهمیده بود که برخی از داروها تنها از لوبیا و برنج و خیلی چیزهای عادی تهیه شده اند..
ولی مخالفت یانگوم پزشک جزیره را تحریک می کند به طوری که یانگوم را در ابتدا وادار به اطاعت از فرمان خود می کند و از او می خواهد هسته حبه های دارویی را در آورد حتی اگر تقلبی هستند! و یانگوم با ناراحتی تمام مجبور می شود به انجام این کار می شود
 

پزشک جزیره با همدستی افسر نگهبان جزیره ، سعی می کرد سربازان را به ظاهر بیمار جلوه داده و از آنها پول دریافت کند..

افسر نگهبان هم عاشق یانگوم شده بود و خیلی دوست داشت او را با خود همبستر کند... ولی پزشک جزیره یک درس حسابی به او می دهد که دیگر از این خیالات به سرش نزند...
یانگوم هم شب ها به خاطر انجام کارهایی که به آن گمارده شده بود و دلتنگی و دوری از قصر بسیار ناراحت بود ولی بارها نصایح مادام هن در گوشش زمزمه می کرد ...
 

یانگوم هر روز بیشتر از دست پزشک جزیره ناراحت می شود زیرا او بی دلیل از افراد سالم پول می گرفت و به آنها داروهای تقلبی می داد!

او باز هم سعی می کند از دستور پزشک سرپیچی کند او دائماً نصایح مادام هن به گوشش می خورد که به او می گوید تو باید با صداقت و درستی کار کنی و..
 

... افسر مین به ملاقات یانگوم می آید ولی یانگوم خود را حسابی برایش لوس می کند.. ولی وقتی می شنود افسر مین برایش گوگرد و اردک های چشمه آورده تا آنها را آزمایش کند شگفت زده می شود...
 

به دلیل اینکه اردک های چشمه حال پادشاه را بد کرده بود حسابی ارزان می شوند و آشپز کنگ داگو همه آنها را مفت می خرد و چندین ماه با همسرش از غذای اردک استفاده می کنند و حتی همسرش حامله می شود!!

یونسگ که متوجه می شود که آشپز داگو و همسرش با اینکه ماه ها از اردک چشمه مصرف کرده اند مسموم نشده اند از خدمتکاری که غذا را آزمایش کرده بود می خواهد به خاطر بیاورد که قبل از اینکه از غذای بانو هن بخورد چه چیز دیگری مصرف کرده و او اعتراف می کند که یانگرو به او صدف دریایی داده است...

کاردار دیگری از مینگ به قصر می آید و اینبار بانو چویی از او پذیرایی می کند او می گوید کاردار قبلی از بانوان این دربار بسیار تعریف کرده است علاوه بر این سگی را به عنوان هدیه به پادشاه می دهد

مادام چویی هم تمام تعریف و تمجید های کاردار مینگ را به خود می گیرد و حسابی احساس غرور می کند ..
گیومیونگ هم که متوجه می شود مین جو به جزیره جیجو رفته است حسابی ناراحت می شود...
افسر مین هم مشغول کار جدید خود در جزیره است دستور ساخت دیوار ساحلی برای جزیره را می دهد تا امنیت آن را بهبود بخشد...

یونسنگ هم مدام در قصر درباره مادام هن و یانگوم صحبت می کند تا حدی مادام چویی او را تهدید می کند که اگر بار دیگر نام افراد خائن را بیاورد حسابی تنبیه می شود
و بانو مین مجبور می شود به خاطر گستاخی یونسنگ حسابی از مادام چویی عذر خواهی کند...

ولی مادام چویی برای اینکه یک درس حسابی به سه تا از بانوان سرکش بدهد هرسه (بانو مین ، چانگ یی و یونسگ) را به آشپزخانه ادویجات می فرستد...
یونسنگ هنوز بسیار نگران و افسرده است و در حیاط قصر اشک می ریزد تا اینکه با سگی (هدیه کاردار مینگ) که در اطراف ورودی قصر چرخ می زد مواجه می شود و با او شروع به همدردی می کند بی آنکه بداند همین سگ زندگی او را تغییر خواهد داد!
 
 

یانگ داک (پزشک جزیره) کم کم متوجه استعداد یانگوم می شود و می فهمد او بسیاری از گیاهان را می شناسد و قادر به تشخیص آنان از یکدیگر است...

و او را بعنوان دستیار خود در طبابت انتخاب می کند ولی ظاهراً یانگوم در ابتدا تمایل چندانی به اینکار ندارد ولی او یانگوم را به این کار تحریک می کند زیرا او می دانست که یانگوم خیلی صادق است و قلب مهربانی دارد لذا از دادن دارو به پسر فقیری خود داری می کند بطوریکه یانگوم نسخه را از یانگ داک می گیرد تا دارو را به هر ترتیبی شده تهیه کند و پسر مرد فقیر را نجات دهد...

او به پیش افسر مین جو می رود و مقداری پول از او قرض می گیرد به او قول می دهد که پول را بر می گرداند ولی مین جو به او می گویید با حقوقی که او می گیرید 9 ماه طول می کشد تا پول را پس دهد !!

یانگوم دارو ها را خریداری می کند ولی متوجه می شود مردم فقیر جزیره آب شیرین برای تهیه دارو ندارند لذا برای تهیه آب به سوی چاه قشر مرفه و سربازان می رود و با التماس هم نمی تواند از آنها آب بگیرید و حتی سرباز او را می زند!
یانگوم مجبور می شود برای تهیه آب راه کوهستان را طی کندتا به چشمه کوهی برسد...

او در کوه هم افسر مین جو را ملاقات می کند!

افسر نگهبان که از آمدن ناگهانی مین جو به کوه بسیار شگفت زده می شود از او عذرخواهی می کند و اعتراف می کند که یانگ داک (پزشک جزیره) از او خواسته تا حوضچه ای برای جمع آوری باران بسازد و در عوض به او و سربازانش غذا می دهد...
 

بر خلاف تصور افسر نگهبان و یانگ داک ، افسر مین جو از این موضوع بسیار استقبال می کند و می گوید لزومی ندارد مخفیانه اینکار را بکنند و به آنها کمک می کند...
 

یانگوم هم متوجه می شود که یانگ داک برخلاف تصور وی حقه باز نیست و حتی بسیار دوراندیش است او عقیده دارد پیشگیری بهتر از درمان است... و داروهای تقلبی برای درمان بیماری های روان است مردم تصور می کنند که مریض هستند و یانگ داک به یانگوم می فهماند قبل از آنکه داروهای مختلف را تجویز کند از پرهیز غذایی استفاده کند...
یانگ داک برای معالجه مردی می رود که اجازه نداشته است و لذا طبق قوانین جزیره او را زندانی می کنند یانگوم تازه متوجه می شود چرا یانگ داک آن روز همراه با او دستگیر شده بود او بارها به خاطر این مورد زندانی و تنبیه شده بود...
 

فرمانده جزیره یانگ داک را فراخوانی می کند و به او اعلام می کند بر خلاف میل شخصی اش از طرف قصر از او خواسته اند به خاطر مهارتش ، پزشک سلطنتی شود ... ولی یانگ داک نمی پذیرد او به فرمانده می گوید به آنها بگوید یانگ داک بیماری ناعلاجی دارد و نمی تواند پزشک دربار باشد!

و یانگوم امید تازه ای برای بازگشت دوباره خود به قصر می یابد و مصصم می شود تا حرفه پزشکی را با هدف بازگشت به قصر دنبال کند و ...