خلاصه قسمت سی و دوم سریال جواهری در قصر
و یانگوم به اتهام همدستی با دشمن برای محاکمه در دادگاه نظامی به قصر فرستاده می شود...
وزیر سمت چپ نیز که هنوز به توسعه امور مخرب خود ادامه می دهد قصد دارد حاکم جیجو را که هم اینک به خاطر پیروزی در مقابله با حملات ژاپنی ها مورد توجه قرار گرفته به دادستانی منتقل کند و او را به عنوان یکی دیگر از مهره های قدرت خود قرار دهد.
افسر مین جو با خواندن گزارش متوجه می شود که گزارش تحریف شده است و آن را به وزیر دست راست اطلاع می دهد (در گزارش علت عقب نشینی حاکم تبانی خدمتکار یانگوم با دشمن عنوان شده بود)
در این وضعیت یانگوم به دادستانی قصر برده می شود و تحت بازجویی قرار می گیرد...
و البته افسر مین جو وارد دادستانی می شود و با ارائه نامه ای که یانگوم به او نوشته سعی در اثبات بی گناهی او دارد و سرانجام محاکمه به تعویق می افتد...
حتی با وجود آن نامه به دلیل مداوای فرمانده دشمن توسط یانگوم و فرمان اخیر شاه مبنی بر مجازات کلیه همدستان دشمن جهت عبرت دیگران ، یانگوم هنوز متهم پرونده است...
پزشکان بانو قصر متوجه این موضوع می شوند ...
این بانوان پزشک ملکه را ملاقات می کنند و موضوع را توضیح می دهند و از او سوال می کنند در شرایطی مشابه یانگوم باید چکار کنند؟ آیا باید دشمن را درمان کنند تا مردم نجات یابند یا خیر؟
ملکه به این موضوع کنجکاو می شود و در حین ملاقات پادشاه مسئله را به او تذکر می دهد و از او می خواهد علاوه بر کلیات مساله بر جزئیات آن نیز آگاهی پیدا کند...
پادشاه نیز با بررسی موضوع و مطالعه گزارش متوجه تحریف آن می شود و خواستار آزادی یانگوم می شود و عقیده دارد اصل کار که رهایی مردم بوده است نباید فراموش شود.
در این حین افسر مین جو هم برای کار مجدد در قصر فراخوانی می شود ولی افسر مین به جهت بازگشت دوباره یانگوم به جیجو ناراحت است و تمایلی به بازگشت دوباره به قصر ندارد...
پزشک اسبق هم دوباره به قصر باز می گردد و مشغول کار می شود یانگوم را ملاقات می کند و سعی می کند ببیند آیا یانگوم هنوز افکار قبلی خود (انتقام) را حفظ کرده است یا نه .. و خلاف این موضوع را متوجه می شود
لذا از افسر مین جو می خواهد یانگوم را حرفه پزشکی بازدارد ولی افسر مین جو قبول نمی کند و عقیده دارد خود او باید در این مورد تصمیم بگیرد...
پزشک اسبق هم در دل خود زمزمه می کند پس یانگوم نمی توانم به تو کمکی بکنم تا به قصر بازگردی!
افسر مین جو هم به خاطر یانگوم سعی در رد پذیرش بازگشت مجدد در قصر را دارد ولی وزیر به او می گوید چند روزی روی این موضوع بیشتر فکر کند..
و یانگوم از اینکه سبب از دست رفتن موقعیت های مین جو شده است و می خواهد فردا قصر را ترک کند ناراحت است...
و سرانجام یانگوم مقصد را به سوی جزیره جیجو ترک می کند ولی در راه برگشت به محل دفن مادام هن می رسد و از افسر نگهبان خواهش می کند اجازه دهد برای مادام هن لااقل تپه ای به عنوان نشان بسازد ولی پس از ایجاد تپه ، پسر بچه ای از اشراف مدعی می شود که این زمین متعلق به اوست و نباید در آن گور بسازد! همچنین او اظهار می دارد که این جا مکان مناسبی برای گور نیست و مدفون شده ها آرامش نخواهند داشت و ...
یانگوم ناگهان متوجه می شود که احتمالاً بچه بیمار است و از او می پرسد چرا عرق سرد دارد و سرفه می کند
و در نهایت پسر بچه اجازه می دهد تا یانگوم او را معاینه کند...
پسر بچه به یانگوم می گوید که این بیماری از کودکی همراه او بوده و همیشه عدم اشتها سبب ضعف رشد او شده است و پزشکان از درمان آن عاجزند... یانگوم به درمان پسرک اصرار می ورزد
ولی پسرک به یانگوم می گوید اگر شما بتوانید مرا درمان کنید هیچ پاداشی نمی گیرید ولی اگر نتوانید مرا درمان کنید توسط پدرم به سختی مجازات می شوید با تمام این صحبت ها یانگوم در درمان اصرار می ورزد... پدر پسرک با شرط تنبیه یانگوم در صورت عدم درمان قبول می کند...
یانگوم درمان را شروع می کند و غذایی ویژه با گوشت و استخوان گاو طبخ می کند و از پسرک می خواهد از آن بخورد...
یانگوم روزها بدین شیوه عمل می کند ولی پسرک هر بار استفراغ می کند
پدر پسرک سخت عصبانی می شود و قصد تحویل یانگوم به دادستانی را دارد ولی یانگوم اعتقاد دارد که او باید استفراغ کند تا بیماری دفع شود پسرک از پدرش می خواهد اجازه دهد یانگوم ادامه دهد...
در نهایت حال پسرک خوب می شود و یانگوم علت بیماری را به پدرش شرح می دهد او از پسرک می پرسد چطور پسرک به او اعتماد کرده است... که متوجه می شود پسرک ادبیات روم ، چین و یونان را مطالعه کرده و به 10 کشور دنیا سفر کرده و از مردم شناسی آگاهی کافی دارد!
پسرک و پدرش به عنوان پاداش به یانگوم قول می دهند که آرامگاهی در زمینشان خواهند ساخت و سخت از ان محافظت می کنند... در همین حین پدر پسرک به یانگوم می گوید فردا زمان آزمون پزشکی قصر است پس او اینجا چکار می کند؟!
یانگوم که متوجه آزمون پزشکی قصر می شود با وجود تاخیر بسیار طولانی سفر به جیجو و احتمال دردسرهای آتی برای امتحان به قصر باز می گردد... و از بانو هن که سبب تاخیر در رفتن او به جیجو شده قدردانی می کند...
در روز آزمون همه بانوان پزشک صف می کشند
یانگوم به همراه آخرین گروه برای آزمون داخل می شود بلافاصله پس از ورود با کمال تعجب پزشک اسبق را به عنوان یکی از سه پزشک ممتحن مشاهده می کند ...
در ابتدا توضیح داده می شود که هر کس که 1 نمره منفی از یکی از پزشکان داشته باشد مردود می شود!
دو پزشک دیگر سوالات خود را از یانگوم می پرسند و یانگوم بدرستی پاسخ می دهد و اینک نوبت به پزشک اسبق می رسد که قول داده بود جلوی ادامه حرفه پزشکی یانگوم را خواهد گرفت...
پزشک اسبق سوال خود را اینگونه مطرح می کند: اگر بیماری دشمن شما بود ، آیا او را درمان می کنید؟! دو بانوی دیگر جواب می دهند بلی و یانگوم می گوید هنوز تصمیمی در این مورد ندارم
پزشک هم نمره ای به او می دهد ... !
یانگوم که با این پاسخ احتمال قبول خود را صفر می داند با بستن اسباب خود قصد عزیمت به سوی جیجو را دارد ولی نتایج همان لحظه اعلام می شود .. یانگوم آنقدر ناامید بوده که حتی قصد نگاه کردن نتایج را هم ندارد ولی داگو اسم او را در قبولی ها می یابد...
و یانگوم بسیار متعجب و خوشحال می شود (مثل قبولی شما در کنکور سراسری با وجود زدن نمره منفی!)
سرانجام بانوان پزشک قبول شده در قصر جمع می شوند و اعلام شروع دوره فردا 6 صبح اعلام می گردد...
یانگوم پزشک اسبق را مشاهده می کند و از او تشکر می کند و پزشک به او می گوید هنوز تصمیمی نگرفته است ... و در طول دوره تصمیم می گیرد زیرا پاسخ یانگوم به او نیز همین بوده است!
ظاهراً تنها افسر نگهبان از بازگشت تنهایی خود به جیجو ناراحت است که البته افسر مین او را به عنوان سرباز خود انتخاب می کند..
روز دوره فرا می رسد و همه بانوان پزشک برای شروع جمع می شوند و اولین پزشک به آنها می گوید هر آنچه که تا حالا آموخته بودند آشغال است و همه را دور بریزند ( مثل بعضی استادهای که می آیند سر کلاس!)
ولی سر انجام یانگوم دوباره به قصر باز می گردد!
سلام.حالا این قدر به جواهری در قصر علاقه داری چند تا عکس از یانگوم برات می ذارخیلی زیباست.
http://www.imdb.com/gallery/hh/0498472/iid_1168538.jpg.html?path=pgallery&path_key=Lee%2C%20Yeong-ae&seq=3