1-میخواهم گلی باشم که تو هر صبح آن را بو میکنی ...نه می ترسم تو آن را پر پر کنی...نمیخواهم پر پر شده ی تو باشم...
2-میخواهم نگین انگشتری باشم که در دست تو می درخشد...اما نه میترسم تو آن را گم کنی....نمیخواهم گمشده ی تو باشم...پس به آخرین آرزوی من خوب گوش کن...ای کاش وقتی من مردم... تو سر قبرم بیایی تا دوباره قلبم به تپش در آید...