صحرا نشین عاشق

صحرا نشین عاشق
جوان صحرانشینی،سرگردان د رصحرا می رفت تا اینکه خود را در کنار چاهی یافت. دختری بسیار زیبا همچون قرص ماه، از آن اب می کشید. به او گفت:"دیوانه وار عاشق تو ام "دختر جوان پاسخ داد:"کنار چشمه زن دیگری هم هست، چنان زیباست که من حتی لایق خدمت گذاری او هم نیستم."جوان فورا روی برگرداند،کسی نبود.پس دخترک ندا داد:"صداقت چه زیبباست و دروغ چه زشت! میگویی واله و شیدای منی اما همین بس که از زن دیگری با تو سخن گویم تا روی از من بر گردانی "" اگر عمیقا به زنی عشق بورزی، این عشق هرگز تازگی خود را از دست نخواهد داد."آلبرت گینون
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد